·٠•● ღ°عاشقانه زندگی کن°ღ ●•٠·˙

بهشت در گرو خوبیهاست برای بدست آوردن آن باید از لذتهای دنیوی گذشت

حرف...!


حرف...!

 

بعضی حرفا رو

 

هر چقدر هم بقیه بگن

 

تا خودت تجربه نکنی

 

و به غلط کردن نیفتی بـاور نمی کنی ...!

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

[ سه شنبه 26 / 8 / 1398 ] [ 1:4 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ میگذﺭﺩ....

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺣﺎﻟﻮ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﯿﭽﯿﻮ ﻧﺪﺍﺭﯼ

ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺗﯽ

ﺩﺍﻏﻮﻧﯽ

ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ

ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ

ﺍﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﻢ ﺑﯿﺎﺭﯼ

ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺯﺍﺭ ﺍﺭﺯﺵ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻧﻮ ﻧﺪﺍﺭﻩ

ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺪﻭﻥ ، ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ میگذﺭﺩ....

 

 

 

[ سه شنبه 26 / 8 / 1392 ] [ 1:1 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

مال خودت...!

بعضى اتفاق هاى خوب

اونقدر دیر مى افتن

كه باید رو به آسمون كرد

و گفت : وقتش گذشت

مال خودت...!

 

[ سه شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:59 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

خستگی

گاهی سر می چرخانم و به گذشته نگاه میکنم

چقدر خستگی پشت سرم جا مانده …

.

.

.

.......

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:58 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

طبیعی ترین نیاز

کثیف ترین چاپلوسی

زمانی است

که مردی یا زنی به خاطر

طبیعی ترین نیازش

به معصومی بگوید

دوستت دارم

 

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:56 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

تنهایی من...

اسم های مجازی

تصویر های مجازی

مشخصات مجازی

و در بین این همه چیزهای مجازی

تنها یک چیز حقیقت دارد

تنهایی من...

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:54 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

سکوت

چند وقتیست هر چه می گردم

هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم

نگاهم اما

گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد

و من همیشه به دنبال کسی می گردم

که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...

 

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:52 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

عادلانه

تورا نه عاشقانه

نه عاقلانه

و نه حتی عاجزانه

که تو را عادلانه در آغوش میکشم

عدل مگر نه آن است که هر چیز سر جای خودش باشد؟؟!

 

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:44 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

یه دقیقه

یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه

بدی هاش یادت میره

نامردیش یادت میره

بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره

وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره

فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!

 

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:42 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

بی خیال فکر تو

بی خیال تمام هیاهوی اطراف

بر ساحل زندگی قدم می زنم

بی خیال فکر تو

دنیای خود را نقاشی می کنم

بی خیال تمام آنچه باید باشد

نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم

بی خیال همه رفت ها

به داشته های خود دل می بندم

اما

بگذار قدم بزنم...

قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی

این روزها...

غروب عشق برای من

حیات دوباره خورشید

در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!

نسیم دریا بر لبانم می نشیند

با خود می اندیشم

گویا

عشق در همین حوالی ست...

و باز می گویم

شاید

تا غروب عشق

نیمروزی باقی ست...

 

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:39 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

عادت

به همه چیز عادت می کنیم

به داشته ها و نداشته هایمان

خیلی طول نمی کشد که

جلوی آینه زل بزنی به خودت

موهایت را کنار بزنی

و با خودت بگویی

اصلا مگر داشتی اش

مگر از اول بود ؟!

که بودن و نبودنش مهم باشد …

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:38 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

دری هستم

دری هستم

که می‌توانست به آسمان باز شود

اگر لولایش به زمین

چفت نبود...

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

[ دو شنبه 25 / 8 / 1392 ] [ 23:36 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 32 صفحه بعد