·٠•● ღ°عاشقانه زندگی کن°ღ ●•٠·˙

بهشت در گرو خوبیهاست برای بدست آوردن آن باید از لذتهای دنیوی گذشت

برای خودت دعا کن که آرام باشی

خودت رو دوست داشته باش و برای خودت دعا کن!

برای خودت دعا کن که آرام باشی

وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی

تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد

برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛

آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند وخورشیددوباره بتابد

برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی

برای خودت دعا کن که سرسفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی

برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد

چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است

ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی

برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛

آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است

خیلی چاله چوله داره؛

دام های زیادی در آن پهن شده و باریکه های خطرناکی داره

پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیر است

برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی

چون هر جای راه بایستی مرده ای

و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است

هیچ وقت خودت را به مردن نزن!

برای خودت دعا کن که زنده بمانی

زنده ماندن چند راه حل ساده دارد

برای اینکه زنده بمانی،

 نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری بخوابی

باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد

بیداری هایی آمیخته با روشنایی، صدا، نور، حرکت

تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی

همیشه سهمت را بخواه

و بیشتر از آنچه که به تو شادمانی ارزانی می شود،

 در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند

برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی

 و نگذاری هیچ چیزی سینه ات را آلوده کند

برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد

هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده

و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند

دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را

 و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!

اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود،

 باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی

آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود

آن وقت صدایش کن

به نام صدایش کن

او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟!

تو صریح و ساده و رک بگو

هر چیزی که می خواهی فقط از خدا بخواه

خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند

شادمان باش

او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی

از او کمک بگیر

از او بخواه به تو نفس، قدم زدن، کوه، سنگ، دریا، شعر، درخت، تاب، بستنی،

سجاده، اشک،حوض، شنا، راه،  دست، آلبالو، لبخند، دویدن و عشق... بدهد.


آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده

 که زندگی از اینکه تو زنده هستی به خودش ببالد !

و در نشیب و فرازهای زندگی ات دیگران را نیز فراموش نکن ...

 

 

 

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane, eshgh,
[ سه شنبه 2 / 4 / 1392 ] [ 18:52 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

خدایا ................

بعضی وقتها باید یقه‌ ی احساست را بگیری

با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی:

تورو خدا بسه‌

بسه‌ دیگه‌ تا حالا هرچی کشیدم  از دست تو بود

 

 

 

 

 

 


من عاشقانه هایم را

روی همین دیوار
مجازی می نویسم !

از لج تـو . . .


از لج خـودم . . .

که حاضر نبودیم یک بار

این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !

 

 

 


می گویند : سـاده نیست . . .

گذشتن از كسى كه گذشته هایت را ساخته و آینده ات را ویران كـرده ...!!!

امـا من گذشتم . . .

 

 

 

 

 

 


گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم ....

دلت میخواد با یکی حرف بزنی ..... درد دل کنی

اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :

با اونی که اون بالاست حرف بزن

ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون

میگی خدایا ................

 

 


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane, eshgh,
[ سه شنبه 2 / 4 / 1392 ] [ 18:42 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

حرف دلت را بگو....


مغرورانه اشك ریختیم چه مغرورانه سكوت كردیم

چه مغرورانه التماس كردیم چه مغرورانه از هم گریختیم

غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند

هدیه شیطان را به هم تقدیم كردیم

هدیه خداوند را از هم پنهان كردیم

 

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 

 



گاه می اندیشم...

چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم

همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران

وخدایی که زلال تر از باران است

 

 

 

 

 

 


نگران چی هستی؟

گاهی  خدا   درها و پنجره ها را قفل میکنه

زیباست اگر فکر کنی بیرون طوفانه

و

خدا


میخواد از تو محافظت کنه

پس بخند

وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،

نگو خدا با من قهر است.

او به تمام کائنات فرمان سکوت داده،

تا حرف دل تو را بشنود.

پس حرف دلت را بگو....

 

 

 

 


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane, eshgh,
[ سه شنبه 2 / 4 / 1392 ] [ 18:36 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

به همین سادگی …



در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت ،

در حالیکه گویی ایستاده بودم !

چه غصه هایی که فقط به غم دلم حاصل شد،

 در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !

به همین سادگی …


چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند

کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند

و همه ی انسان ها با عشق …

پس بار خدایا بر من رحم کن

بر من که میدانم ناتوانم رحم کن

باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم

باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم

و حتی من نباشد …

اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !

 

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 

 


خدایا بیا پشت آن پنجره که وا میشود رو به سوی دلم !

بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم !

خدایا کمک کن که پروانه ی شعر من جان بگیرد

کمی هم به فکر دلم باش ، مبادا بمیرد

خدایا دلم را که هر شب نفس می کشد در هوایت

اگرچه شکسته ، شبی می فرستم برایت

 

 


برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 



وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد

  و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد،

وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،

وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی،

وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،

وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،

وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،

وقتی احساس کنی تنهاترین هستی،

چشمهایت را ببند و از ته دل بخند

 که با هر لبخند روحی خاموش جان میگیرد و درخت پیر
جوان میشود.

.........


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane, eshgh,
[ سه شنبه 2 / 4 / 1392 ] [ 18:28 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

دیشب با خدا دعوایم شد ......


دیشب با خدا دعوایم شد ......

با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......

­ رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد

صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...

نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!!

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین !

چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟

به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ جمعه 15 / 3 / 1392 ] [ 11:46 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

حالم خوب است..

قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را ؛

این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق

 

 

 

 


وقتی سرفه ام میگیرد همه با لیوانی آب به سراغم می آیند...

اما وقتی دلم میگیرد..
بیخیال بگذریم...

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 

پایانی برای قصه ها نیست،

نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر!

خسته ام از جنس قلابی آدمها...

دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زده،

حالم خوب است...

اما گذشته ام درد میکند!!


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ شنبه 14 / 3 / 1392 ] [ 16:12 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

نگاه و نـگــــــــــاه...

اندوه که از حد بگذرد

جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مزمن !

دیگر مهم نیست..
 
بودن یا نبودن ؛

دوست داشتن یا نـداشتن ...

آنچه اهمیت دارد
 
کشداری رخوتناک از حسی است...

که دیگر تـو را به واکنش نمی‌کشاند!

در آن لحظه فقط در سکوت غـرق می شوی
 
و نگاه می‌کنی و نگاه و نـگــــــــــاه...

 

 

 

 

میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم

میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم

میفهمی چی میگم بهت میبینی

میشه بذارم پیش تو چند روزی زندگیمو

میشه بشینی پیشمو ی شعر برام بخونی

امشب یکم تنها شدم میشه پیشم بمونی

انگار ی بغضی تو گلوم داره شکسته میشم

اینجوری که پلکای تو هی باز و بسته میشه

میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم

میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم ....

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

امشب آسمانم تاب کشیدن ابرها را ندارد

کاش ابرها ببارند

شاید آسمانم نفسی تازه کند

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 

وقتی در اتاقم تنها صدای...

تیک‌تاک ساعت را می‌شنوم...

و سکوت را...

آن‌وقت است که می‌فهمم...

این تو نیستی...

خیال توست...!

 

 

 

 


یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....

یه فشار کوچیک بده.....

این یعنی من هستم تا آخرش.....

همین کافیه....!


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ شنبه 14 / 3 / 1392 ] [ 15:56 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

فریــــــــــــــــــــــــــــــاد

مگر خودت نگفتی خداحافظ؟

پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟

برو به سلامت

دیگر هم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم

و دلیل رفتنت را جویاشوم...

 

 

 

 

می ترسم از اینكه

روزی

یك جایی

من و تو

خیلی دور از هم

شب و روز در آغوش یك غریبه

بی قرار هم باشیم ...

و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد

آغوش هم بیصدا گریه كنیم !

 

 

 

میدونی خدا

تو دنیات

گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد

داد بزنن و بگن

"بسه دیگه نمی کشم"

میدونی من به اونجا رسیدم

صدای خورد شدنم رو حس می کنم

اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم

شاید اگه داد بزنم سریع بیای

ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار

یکی جلو دهنش رو گرفته

واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم

حس بدی دارم

تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی

چند نفر دوست دارن خیلی بده

اینکه فقط به خاطر اونا تحمل کنی

و بازم مثل همیشه در جواب سوالاشون بگی

خیلی خوبم و بزنی زیر خنده

تو دنیات ماسک زندگیت بهم چسبیده خدا



برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ شنبه 14 / 3 / 1392 ] [ 15:37 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

زندگی کردن که به همین راحتی ها نیست


زندگی
کردن که به همین راحتی ها نیست جان من!

باید باشد بهانه هایی که نبودشان نابودت کنند...

مثل :خنده های کسی,نگاه خاصی,صدایی.چشمهایی, تکه کلامهایی....

اصلا ادم باید برای خودش نیمکت دو نفره ای داشته باشد ...تاعصر به عصربه ان سربزند....

شب که شدبایدشب بخیرهایی را بشنود....

باید باشند کوچه ها وخیابان و پیاده رو های که از قدمهایت خسته شده اند.....

فنجان های قهوه ای که فالشان عشق باشد....

میزی در کافی شاپ باید شاهد خاطرات ادم باشد...

باید باشند ریتم ها وموسیقی هایی که دگرگونت کنند...

حتی بوی عطری خاص درزندگیت حس شود...

دست خطی که دلت را بلرزاند....

عکس که اشکت را دراورد......

باید باشد....

باید باشد.....

 

 

 

 


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ شنبه 14 / 3 / 1392 ] [ 15:5 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

” این نیز بگذرد ..”



همیشه در سختی ها به خودم می گفتم

” این نیز بگذرد ..”

هنوز هم می گویم ..

اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است ، نه سختی ها

 

 

 

 


سلام حال شما چطوره خوب هستید چه خبر؟

اینها شده كلماتی كه با هر بار دیدین همدیگر به كار می بریم

ولی نمی دانی چه عشق عظیمی پشت تك تك این كلماتی است كه من می گویم

نمی فهمم در چشمانت چه می گذرد

جرات عمیق شدن در چشممانت را ندارم

می ترسم

اری می ترسم در ان چیزی جز عشق ببینم

نمی دانم تو در چشمان من عشق را دیده ای یعنی این عشق سراسر در چشمانم هویدا است

نمی خواهم برایم عادی شوی

نمی خواهم برایت عادی شوم

نمی دانم به كجا میرویم به كجا میرسیم

من تو را از ان خود میدانم

و اگر روزی بیایی و خبری داشته باشی

بگویی عشق را یافتی من چطور ویران شدنم را پنهان كنم

و انوقت ....

نمی دانم كجا اوار خواهم شد ولی میدانم دیگر چیزی از من باقی نخواهد ماند

و جایی برای مرمت نمی ماند

كاش می توانستم به همین سادگی

كه كلمات روی برگه می ایند به تو بگویم دوستت دارم خیلی زیاد..

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 



دلم گرفته است هم از تو هم از خودم میدانی چرا؟

برای اینکه دراولین فرصت به دنبال دیگری میرویم

 وهمدیگر را جایگزین می کنیم این عشق است  یا    هوس

اصلا آیا دلی مانده که به عشق پایبند باشیم

چرا نمیخواهیم عشق را در واقعیت حضورش ببینیم

 چرا حرف دلمان را نمیزنیم ومیخواهیم همه بدانند که چه در دل داریم

 و دراخر نمیدانیم چراحرفهای ما به جای دهان ازچشم برون می آید؟

 

 

 

 




برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ شنبه 14 / 3 / 1392 ] [ 15:0 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

دریای نگاهت آرام بود

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،

که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند .

و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .

از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .

 هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .

 و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .

و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .

هنر نبودن دیگری

 

 

 

تورا دختر خانوم می‌نامند مضمونی که جذابیتش نفس‌گیر است…

دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معنا پیدا می‌کند و نه با اشک و افسون.

اما تمام این‌ها را هم در برمی‌گیرد…

تو نه ضعیفی و نه ناتوان، چرا که خداوند تو را بدون خشونت و زورِ بازو می‌پسندد.

اشک ریختن قدرت تو نیست، قدرت روح توست .

 

 

 

 


دراز می کشم
روبروی آسمان
با سرانگشت خیالم می کشم
ستاره ای نیمه جان...

نشسته بر بالینش
آدمکی تنها...
دعا بر لب
در حسرت آمین ها...

آدمک غمگین
چقدر شبیه من
ستاره ای ندارد
میان هفت آسمان...

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 


دریای نگاهت آرام بود
جذب موج های مهربانیت شدم...

نمی دانستم
در پس آنهمه آرامش
طوفانی نهفته
خشمگین

چنان در هم کوبید
احساسم را
غرق شدم...

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

خسته
شکسته
غمگین

ببین چطور
بازیچه ی جزر و مد احساست شدم...

 


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ شنبه 14 / 3 / 1392 ] [ 14:55 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

آری از پشت کوه آمده ام !!!

گاهی عمر تلف میشود ؛

به پای یک احساس ….

گاهی احساس تلف میشود ؛

به پای عمر !

و چه عذابی میکشد ،

کسی که هم عمرش تلف میشود ؛

هم احساسش ........

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 


گاهی لحظه های سکوت

پرهیاهو ترین دقایق زندگی هستند

مملو از آنـچه می خواهیم

بگوییم ولی نمی توانیم بگوییم …

 

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 



آری از پشت کوه آمده ام !!!


چه میدانستم این ور کوه باید برای ثروت حرام خورد

برای عشق خیانت کرد

برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد

برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم

می گویند: از پشت کوه آمده...

ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم

و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد !

تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ...

.........


برچسب‌ها: عاشقانه , asheghane,
[ شنبه 14 / 3 / 1392 ] [ 14:44 ] [ SiLeNt_Boy ] [ ]

صفحه قبل 1 ... 19 20 21 22 23 ... 32 صفحه بعد